۱۳۸۸/۰۳/۲۹

عروسی خرکی!!


خري آمد به سوي مادر خويش**بگفت مادر چرا رنجم دهي بيش ******برو امشب برايم خواستگاري **اگر تو بچه ات را دوست داري ****** خر مادر بگفتا : اي پسر جان** تورا من دوست دارم بهتر از جان******* ز بين اين همه خرهاي خوشگل **يكي را كن نشان چون نيست مشگل****** خرك از شادماني جفتكي زد** كمي عرعر نمودو پشتكي زد****** بگفت : مادر به قربان نگاهت ** به قربان دوچشمان سياهت ******خر همسايه راعاشق شدم من** به زيبايي نباشد مثل او زن ******بگفت:مادر برو پالان به تن كن** برو اكنون بزرگان را خبر كن ******به آداب و رسومات زمانه** شدند داخل به رسم عاقلانه ******دوتا پالان خريدند پاي عقدش** يه افسار طلا با پول نقدش ******خريداري نمودند يك طويله** همانطوري كه رسم است درقبيله ******خر دانا كلام خود گشاييد** وصال عقد ايشان را نماييد******دوشيزه خر خانم آيا رضائي** به عقد اين خر خوشتيپ در آيي ******يكي از حاضرين گفتا به خنده**عروس خانم به گل چيدن برفته*******براي بار سوم خر بپرسيد**كه خر خانم سرش يكباره جنبيد******* خران عرعر كنان شادي نمودند** به يونجه كام خود شيرين نمودند*****به اميد خوشي و شادماني

هیچ نظری موجود نیست: