۱۳۸۸/۰۹/۰۹

سه کیلومتر کاندوم بر علیه ایدز!!

کاندوم ضد تجاوز


اسم این کاندوم The Rape-aXe است و توسط خانم Sonette Ehlers اختراع شده، ایشون یک تکنسین خون هستند که در یک موسسه انتقال خون کار میکنند. وقتی با موارد زیاد تجاوز به عنف مواجه شدند به فکر ساختن این کاندوم افتادند. این کاندوم از جنس لاتکس است که درون اون خارهای میکروسکوپی تیزی جاسازی شده، کاندوم در داخل واژن خانم مثل یک تامپون قرار میگیرد. اگر مرد متجاوز سعی کنه که آلت خود رو درون واژن فرو ببرد، آلت به خارهای کاندوم گیر کرده و متجاوز عقب نشینی خواهد کرد. کاندوم به آلت مرد میچسبه و تنها با جراحی میشه اونو خارج کرد. در این زمان کارمندان بیمارستان با پلیس تماس میگیرند و متجاوز دستگیر میشود.

مکر زنان يا حيل النساء


آورده اند مردي بود که پيوسته تحقيق ِ مکرهاي زنان مي کرد و از غايت غيرت ،هيچ زني رامحل اعتماد خود نساخت وکتاب” حيل النساء ” (مکرهاي زنان) را پيوسته مطالعه مي کرد. روزي در هنگام سفربه قبيله اي رسيد وبه خانه اي مهمان شد.
مرد ِخانه حضور نداشت ولکن زني داشت در غايت ظرافت ونهايت لطافت . زن چون مهمان را پذيرا شد با او ملاطفت آغاز نمود. مرد مهمان چون پاپوش خود بگشود وعصا بنهاد،به مطالعه کتاب مشغول شد. زن ميزبان گفت: خواجه ! اين چه کتاب است که مطالعه ميکني؟ گفت:حکايات مکرهاي زنان است. زن بخنديد وگفت : آب دريا به غربيل نتوان پيمود وحساب ريگ بيابان به تخته خاک ، برون نتوان آورد و مکرهاي زنان در حد حصر نيايد . پس تير ِغمزه در کمان ِابرو نهاد و بر هدف ِ دل او راست کرد واز درمغازلت و معاشقت در آمد چنان که دلبسته ي ِ او شد. در اثناي آن حال، شوهر او در رسيد..
زن گفت : شويم آمد وهمين آن که هر دو کشته خواهيم شد . مهمان گفت:تدبير چيست؟ گفت :برخيز ودر آن صندوق رو . مرد در صندوق رفت. زن سرِ صندوق قفل کرد . چون شوهر در آمد پيش دويد و ملاطفت ومجاملت آغاز نهاد و به سخنان دلفريب شوهر را ساکن کرد. چون زماني گذشت گفت: تو را از واقعه امروز ِ خود خبر هست؟ گفت نه بگوي. گفت: مرا امروز مهماني آمد جوانمردي لطيف ظرايف و خوش سخن و کتابي داشت در مکر زنان و آن را مطالعه ميکردمن چون آن را بديدم خواستم که او را بازي دهم به غمزه بدو اشارت کردم ، مرد غافل بود که چينه ديد و دام نديد. به حسن واشارت من مغرور شد و در دام افتاد .و بساط عشقبازي بسط کرد وکار معاشقت به معانقه (دست در گردن هم)رسيد. ساعتي در هم آميختيم! هنوز به مقام آن حکايت نرسيده بوديم که تو برسيدي وعيش ما منغض کردي! زن اين ميگفت و شوهر او مي جوشيد ومي خروشيد وآن بيچاره در صندوق از خوف مي گداخت و روح را وداع مي کرد. پس شوهر از غايت غضب گفت: اکنون آن مرد کجاست؟ گفت:اينک او را در صندوق کردم و در قفل کردم.. کليد بستان و قفل بگشاي تا ببيني. مرد کليد را بستاند و همانا مردبا زن گرو بسته بودند(جناق شکسته بودند) و مدت مديدي بود هيچ يک نمي باخت. مرد چون درخشم بود بياد نياورد که بگويد *يادم * و زن در دم فرياد کشيد *يادم تو را فراموش . * مرد چون اين سخن بشنيد کليد بينداخت وگفت :
” لعنت بر تو باد که اين ساعت مرا به آتش نشانده بودي و قوي طلسمي ساخته بودي تا جناق ببردي.”
پس با شوهر به بازي در آمد و اورا خوش دل کرد .چندان که شوهرش برون رفت ، درِ صندوق بگشاد و گفت: اي خواجه چون ديدي،هرگز تحقيق احوال زنان نکني؟
گفت:توبه کردم و اين کتاب را بشويم که مکر و حيلت ِ شما زيادت از آن باشد که در حد تحرير در آيد.

۱۳۸۸/۰۹/۰۷

کوتاه ترين داستان دنيا!!

کوتاه ترين داستان کوتاه جهان توسط "ارنست همينگوي" نوشته شده
است:
For Sale: Baby Shoes, Never Worn.

براي فروش: کفش بچه، هرگز پوشيده نشده.

گفته مي شود ارنست همينگوي اين داستان 6 کلمه اي را براي شرکت

در يک مسابقه ي داستان کوتاه نوشته و برنده ي مسابقه نيز شده است.
همچنين گفته مي شود که وي اين داستان کوتاه را در يک شرط بندي
با يکي از دوستانش که ادعا کرده بود که با 6 کلمه نمي توان داستان
نوشت، نوشته است.

کوتاه ترين داستان ترسناک دنيا نيز داستان زير است که نويسنده اش

مشخص نيست:

آخرين انسان زمين تنها در اتاقش نشسته بود که ناگهان در زدند!

۱۳۸۸/۰۹/۰۳

ايراني ها در جهنم!



ميگن يه روز جبرئيل ميره پيش خدا گلايه ميکنه که: آخه خدا، اين چه وضعيه آخه؟ ما يک مشت ايروني داريم توي بهشت که فکر ميکنن اومدن خونه باباشون! به جاي لباس و رداي سفيد، همه شون لباس هاي مارک دار و آنچناني ميخوان! هيچ کدومشون از بالهاشون استفاده نميکنن، ميگن بدون 'بنز' و 'ب ام و' جايي نميرن! اون بوق و کرناي من هم گم شده... يکي از همين ها دو ماه پيش قرض گرفت و رفت ديگه ازش خبري نشد! آقا من خسته شدم از بس جلوي دروازه بهشت رو جارو زدم... امروز تميز ميکنم، فردا دوباره پر از پوست تخمه و هسته هندونه و پوست خربزه است! من حتي ديدم بعضيهاشون کاسبي هم ميکنن و حلقه هاي بالاي سرشون رو به بقيه ميفروشن .
خدا ميگه: اي جبرئيل! ايرانيان هم مثل بقيه، فر زندان من هستند و بهشت به همه فر زندان من تعلق داره. اينها هم که گفتي، خيلي بد نسيت! برو يک زنگي به شيطان بزن تا بفهمي درد سر واقعي يعني چي!!!
جبرئيل ميره زنگ ميزنه به جناب شيطان... دو سه بار ميره روي پيغامگير تا بالاخره شيطان نفس نفس زنان جواب ميده: جهنم، بفرماييد؟
جبرئيل ميگه: آقا سرت خيلي شلوغه انگار؟
شيطان آهي ميکشه و ميگه: نگو که دلم خونه... اين ايرونيها اشک منو در آوردن به خدا! شب و روز برام نگذاشتن! تا روم رو ميکنم اين طرف، اون طرف يه آتيشي به پا ميکنن! تا دو ماه پيش که اينجا هر روز چهارشنبه سوري بود و آتيش بازي!... حالا هم که... اي داد!!! آقا نکن! بهت ميگم نکن!!! جبرئيل جان، من برم .... اينها دارن آتيش جهنم رو خاموش ميکنن که جاش کولر گازي نصب کنن...

دردسر بهشت رفتن!




 يک جووني مي ميره و مي برنش تو بهشت.
ميگه بابام کو ميگن تو جهنم . گريه و زاري که منم ميخوام برم جهنم ميگن اينطوري نميشه .
پس تو بايد برگردي به آن دنيا و گناه کني تا ببريمت جهنم .
جوونه مي ره اون دنيا و به يه پيرزن تجاوز ميکنه و ميميره ميبرنش جهنم.
ميبينه باباش نيست. ميگه بابام کو؟
ميگن آنقدر اون پيرزن گفت خدا پدر اين جوونو بيامرزه که بابات آمرزيده شد و رفت تو بهشت

۱۳۸۸/۰۸/۲۹

به سلامتي!!



به سلامتي درخت!
 نه به خاطرِ ميوش، به خاطرِ سايش.

به سلامتي ديوار!
 نه به خاطرِ بلنديش، واسه اين‌که هيچ‌وقت پشتِ آدم روخالي نمي‌کنه.

به سلامتي دريا!
 نه به خاطرِ بزرگيش، واسه يک‌رنگيش.

به سلامتي سايه!
 که هيچ‌وقت آدم رو تنها نمي‌ذاره.

به سلامتي پرچم ايران!
 که سه‌رنگه، تخم‌مرغ! که دورنگه، رفيق! که يه‌رنگه.

به سلامتي نهنگ!
 که گنده‌لات درياست.

به سلامتي زنجير!
 نه به خاطر اين‌که درازه، به خاطر اين‌که به هم پيوستس.

به سلامتي شلغم!
 نه به خاطر (شل)ش، به خاطر(غم)ش.

به سلامتي کرم خاکي!
نه به خاطر کرم‌بودنش،به خاطر خاکي‌بودنش

به سلامتي پل عابر پياده!
 که هم مردا از روش رد مي‌شن هم نامردا !

به سلامتي برف!
 که هم روش سفيده هم توش.

به سلامتي رودخونه!
که اون‌جا سنگاي بزرگ هواي سنگاي کوچيکو دارن.

به سلامتي گاو!
که نمي‌گه من، مي‌گه ما.

به سلامتي دريا!
 که ماهي گنديده‌هاشو دور نمي‌ريزه.

 به سلامتي اون که هميشه راستشو مي‌گه.

به سلامتي بيل!
 که هرچه ‌قدر بره تو خاک، بازم برّاق‌تر مي‌شه.

به سلامتي دريا!
 که قربونياشو پس مي‌آره.

به سلامتي تابلوي ورود ممنوع!
 که يه ‌تنه يه اتوبان رو حريفه.

به سلامتي عقرب!
 که به خواري تن نمي‌ده.
(عرض شودکه عقرب وقتي تو آتيش مي‌ره و دورش همش آتيشه با نيشش خودش مي‌کُشه که کسي ناله‌هاشو نشنوه)

به سلامتي سرنوشت!
 که نمي‌شه اونو از "سر" نوشت.

به سلامتي سيم خاردار!
 که پشت و رو نداره.

۱۳۸۸/۰۸/۲۴

بازي هاي مغز



چناچنه به طور رومزره به زبان فارسي صبحت مي کيند، با کمي تلاش خاوهيد تواسنت اين نوتشه را بخاونيد. در داشنگاه کبمريج انگلتسان تقحيقي روي روش خوادنه شدن کملات در مغز اجنام شده است که مخشص مي کند که مغز انسان تهنا حروف اتبدا و اتنهاي کلمات را پدرازش کرده و کمله را مي خاوند. به هيمن دليل است که با وجود به هم ريتخگي اين نوتشه شما تواسنتيد آن را بخاونيد!!

۱۳۸۸/۰۸/۱۸

اسم واقعی افراد سرشناس!

اندی: آندرانیک مددیان
هایده: معصومه دده بالا
مهستی: افتخار دده بالا
شهره: فاطمه صولتی
گوگوش: فائقه آتشین
رامش: آذر محبی
دلکش: عصمت باقرپور بابلی
حمیرا: پروانه امیر اشرافی
سندی: شهرام آذر
ابی: ابراهیم حامدی
ساسی مانکن: ساسان یافته
هیچکس: سروش لشگری
فرهاد: فرهاد مهراد

داریوش: داریوش اقبالی
ستار: حسن ستار
معین: نصرالله معین
عارف: عارف عارف کیا
آرش: آرش لباف
کامران و هومن: کامران و هومن جعفری
مهرشاد: مهرشاد بهرامی
جمشید: جمشید مقدم
حبیب: حبیب محبیان
کمال الملک —–> محمد غفاری

مارک تواین —–> ساموئل لنگهورن کلمنس
میرزاده عشقی —–> سید محمدرضا کردستاني
سیمین بهبهانی —–> سیمین خلیلی
امیر کبیر —–> تقی فراهانی
ذبیح الله منصوری —–> ذبیح الله حکیم الهی دشتی
م. امید —–> مهدی اخوان ثالث
شهریار —–> محمدحسین بهجت تبریزی
حافظ —–> شمس الدین محمد شیرازی
چارلی چاپلین —–> سِر چارلز اسپنسر چاپلین
پروین اعتصامی —–> رخشنده اعتصامی
صائب تبریزی —–> میرزا محمد علی
سلمان فارسی —–> روزبه
ستارخان —–> ستار قره‌داغی
میرداماد —–> میر برهان‌الدین محمدباقر استرآبادی
باقرخان —–> باقر تبریزی
نسیم شمال —–> سید اشرف‌الدین گیلانی
جبار باغچه بان —–> میرزا جبار عسگرزاده
بدیع الزمان فروزانفر —–> محمدحسین بشرویه‏ای
چه گوارا —–> ارنستو رافائل گوارا دلاسرنا
سعدی —–> مُصلِح الدین مُشرف بن عَبدُالله
عزیز نسین —–> مَحمَت نُصرَت
آتا تورک —–> مصطفی کمال پاشا
ولتر —–> فرانسوا ماری آروئ
بودا —–> سیدارتا گوتما
بیل کلینتون —–> ویلیام جفرسون بلایت سوم
سیمون بولیوار —–> سیمون لوسی ارنستین ماری
پله —–> ادسون آرانتس دوناسیمنتو
نیما یوشیج —–> علی اسفندیاری
افلاطون —–> آریستو کلس
گلاب آدینه —–> گلاب مستعان

شیرین بینا —–> شیرین صدق گویا
مادر ترزا —–> آگنس گوک بژازین
بزرگ علوی —–> مجتبی علوی
نادره —–> حمیده خیر آبادی
تیتو —–> جوزپ بروز
ثریا قاسمی —–> مولود ملاقاسم
جان وین —–> ماریون موریسون
ایرج راد —–> اکبر حسنی راد
سیروس گرجستانی —–> علی اکبر محمدزاده گرجستانی
استالین —–> یوسف ویساریونوویچ ژوگاشویلی
سولات سار —–> پل پوت
فروزان —–> پروین خیر بخش
گوهر مراد —–> غلامحسین ساعدی
ر . اعتمادی —–> رجبعلی اعتمادی
م .. الف . به آذین —–> محمود اعتمادزاد
ملکه الیزابت —–> الیزابت الکساندرا مری ویندسور
ایرج —–> حسین خواجه امیری
پرویز یاحقی —–> پرویز صدیقی پارسی

ابوعمار —–> یاسر عرفات
ماکسیم گورکی —–> آلکسی ماکسیموویچ پِشکوف
ملک الشعرا —–> محمدتقی بهار
آریل شارون —–> آریل ساموئل مشرایبر
عبدالکریم سروش —–> حسین حاج فرج الله دبّاغ
کیتارو —–> ماسانورى تاکاهاشى

تروتسکی —–> لو داویدوویچ برونشتاین